گاهی مرتکب این عادت زشت میشویم؛
دلمان میخواهد تا به او کمک کنیم اما کارها را خراب میکنیم.
اطلاعاتی دست و پا شکسته داریم، فکر میکنیم خیلی بارمان است بجای اینکه امیدوارانه او را راهنمایی کنیم با یادآوری مشکلات پیش روی او، ترسهایش زبانه میکشد،
اکنون در نقش ناجی وارد میشویم تا صحنه جرم، آزارگریمان را پاک کنیم، اما او بجز مشکل نه نمیبیند نه میشنود
و ما میرویم پی کارمان و هنوز قربانی در رنج مضاعف در عذاب است