گاهی فکر میکنم که اگر نیازمند به کسب درآمد نبودم ، آسوده خاطر از هر کار و مشکلی، خود را در تنهایی حبس میکردم تا آن چیزی که دوستش دارم انجام دهم
مینوشتم ،میخواندم، ورزش میکردم و از انجام هر کاری که برای رشد و توسعه فردی خود لازم است دریغ نمیکردم.
اما گویا داستان چیز دیگری است وقتی که کار یا مشکلی نداری برای حل کردنش، ذهن تو در هر ساعت به هزار چیز بی ارزش معطوف خواهد شد و آن را برای تو با ارزش خواهد ساخت، علاوه بر اینکه به چیزی که دوستش داری نمیرسی، دچار رنج میشوی و جوشش زندگی ات را از دست خواهی داد.
اما وقتی با تمام مشکلات کاری و ناملایمات زندگی، دلت با خدای است، به خلوتگاه عشق قدم میگذاری، ابتدا ارزش زندگی ات را پیدا میکنی یعنی آن چیزی که هر روز بعد از کار میخواهی انجام دهی و از انجام آن خسته نمیشوی، پس از این ، روتین و روال زندگی ات جوشش خواهد داشت.